
آمبولانس شتری

مین سوسکی

است که برای
کتابی جذاب و هدیه ای زیبا است
Size | XS | S | M | L |
---|---|---|---|---|
Euro | 32/34 | 36 | 38 | 40 |
USA | 0/2 | 4 | 6 | 8 |
Bust(in) | 31-32 | 33 | 34 | 36 |
Bust(cm) | 80.5-82.5 | 84.5 | 87 | 92 |
Waist(in) | 24-25 | 26 | 27 | 29 |
Waist(cm) | 62.5-64.5 | 66.5 | 69 | 74 |
Hips(in) | 34-35 | 36 | 37 | 39 |
Hips(cm) | 87.5-89.5 | 91.5 | 94 | 99 |
With your arms relaxed at your sides, measure around the fullest part of your chest.
Measure around the narrowest part of your natural waist, generally around the belly button. To ensure a comfortable fit, keep one finger between the measuring tape and your body.
کتابی شیرین با موضوع داستانهای طنز جبهه، از انتشارات مؤسسه سیره روایت شهدا، برای کودکان و نوجوانان، محسن صالحی حاجیآبادی نویسندگی این کتاب را بر عهده داشته، کتاب اکبر کاراته و خرش حاکی داستانهای ارزشی و روایتگر ایثار و ایمان رزمندگان دوران دفاع مقدس میباشد. در نقطه نقطه این کتاب عشق مجاهدان راه خدا به اهل بیت سلام الله علیهم و ائمه اطهار مشهود است.
در صفحه ای از کتاب می خوانید :
اکبر بلبل زبانی می کرد که حاجی زد سر شانه اش و گفت : آقای تدارکات ! خرت را دریاب ، انگار آن هم از پر حرفی تو ناراحت شد ! نگاه کن بدون ... ! و بعد تبسمی کرد و به طرف سنگر رفت .
اکبر سر برگرداند . خشکش زد . الاغ بدون اجازه او سرش انداخته بود پایین و به طرف نخل ها می رفت .
اکبر زل زد به الاغ و فریاد زد : های ، سوپر طلا ! بدون اجازه ی من کجا ؟ خنده کنان به طرف الاغ دوید و گفت : ناز نازی اکبر کاراته ! مگر نمی دانی اکب ربی تو جان ندارد ! ها ؟
دو طرف الاغ نوشته هایی آویزان بود . سوپر طلا ! دربست ! سفر به تمام نقاط کشور ! به تمام جهان !
این جملات رو اکبر کاراته با زغال روی مقوا نوشته بود .
اکبر با الاغ حرف می زد که حاجی مهدی زد سر شانه هایش و گفت : اکبر صد بار گفتم این زبان بسته را رهایش کن ! و رفت .
بیسیم به صدا در آمد . اول فشی کرد و بعد کسی از داخل گوشی گفت : اکبر اکبر اکبر ! پیر مرادی .
اکبر تندی گوشی را دم دهانش گرفت . شستی اش را فشار داد و گفت : عزیزدلم مرادی جان ! کاراته به گوشم .
پیرمردای گفت : بچه ها تشنه اند ! سوختند ! مردند !
اکبر آهسته گفت : به درک که مردند !
پیرمرادی ادامه داد : یک سطل پر از شربت آبلیموی تگری دوازده تا لیوان دوازده تا کمپوت بردار زود بیا .
اکبر گفت : الساعه ! به بچه ها بگو نمیرند تا من بیام ! بمیرند الاغم ناراحت می شود ! مفهوم شد ؟
و ...
مشخصات
لطفا ابتدا وارد شوید.
ورود به سیستمیک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتمهای محبوب ایجاد کنید.
ورود به سیستمیک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.
ورود به سیستم