اهمیت و ضرورت بحث تربیت:
بحث ما درباره تعلیم و تربیت در اسلام است. هدف از تعلیم و تربیت، ساختن انسانهاست، مكتبى كه داراى هدفهایى مشخص است و مقررات همه جانبه و سیستمهاى حقوقى، اقتصادى و سیاسى دارد، نمىتواند یك سیستم خاص آموزشى نداشته باشد؛ یعنى مكتبى كه مىخواهد در مردم طرحهاى خاص اخلاقى، اقتصادى و سیاسى پیاده كند خواه هدف آن مكتب، فرد باشد یا جامعه، ناچار از داشتن یك سیستم آموزش است.
اگر هدف، جامعه باشد این افراد هستند كه باید این طرحها را پیاده كنند و اگر هدف هم فرد باشد همینطور.
به نظر ما در اسلام هم فرد اصالت دارد هم جامعه، لذا باید با اصول تعلیم و تربیت اسلام آشنا بشویم و بدانیم مقررات تعلیم و تربیتى اسلام چگونه است و چگونه باید انسان را ساخت.(2)
براى بحث از چیستى تربیت و در مقام تعریف آن، در این جا تربیت را با سه مفهوم نزدیك، اما متفاوت با آن مقایسه مىكنیم:
تربیت به طور كلى با صنعت فرق دارد؛ صنعت عبارت است از ساختن و به عبارت دیگر پیراستن و آراستن اشیاء و ایجاد ارتباط میان اشیاء در جهت حكومت انسان، اما تربیت عبارت است از پرورش دادن؛ یعنى به فعالیت در آوردن استعدادهاى درونى بالقوهاى كه در چیزى موجود است و لذا تربیت فقط در مورد جانداران به كار مىرود و از همین جا معلوم مىشود كه تربیت باید متناسب با طبیعت و سرشت شىء باشد؛ یعنى اگر بنا باشد شیئى شكوفا شود، باید كوشید همان استعدادهایى كه در آن است، ظهور و بروز كند و اگر استعدادهایى در شیئى نیست، بدیهى است كه پرورش آن معنى ندارد؛ مثلا ما نمىتوانیم به یك مرغ ریاضیات تعلیم دهیم. و از همین جا معلوم مىشود كه ترس و تهدید، در انسانها عامل تربیت نیست. همانطور كه نمىشود غنچهاى را به زور به صورت گل درآورد و باید آن چه را نیاز دارد در اختیارش گذاشت تا خودش رشد كند، نمىتوان استعداد انسان را نیز به زور یا تهدید شكوفا كرد.(3)
حضرت على علیه السلام مىفرماید: دل انسان اقبال و ادبارى دارد و گاهى شاداب و گاه خسته است و هنگام خستگى نباید چیزى - مثلا عبادت - را بر او تحمیل كرد. (4) (5)
با توجه به مطلب مذكور مىتوان چنین نتیجه گرفت كه در تربیت انسان دو حالت اصلى وجود دارد:
یكى به نحوى است كه بیشتر درباره آن ساختن و صنعت صدق مىكند و آن تربیتى است كه در آن، انسان مانند یك شىء فرض مىشود و براى منظور خاصى ساخته مىشود؛ مثلا براى تربیت گوسفند پروار، آن را اخته مىكنند كه از نظر انسان، اخته كردن گوسفند كامل كردن اوست؛ در حالى كه از نظر خود گوسفند مسلما نقصى در او به وجود آوردهاند.