

کتاب دختر موشرابی نوشته محمد حسین زاده است . داستانی عاشقانه از بستر تاریخ است که در 200 سال اخیر اتفاق افتاده است . با خواندن این کتاب می توان به دل تاریخ رفت و از داستانی زیبا و لذت بخش عبور کرد .
در پشت صفحه کتاب برای معرفی داستان اینطور آمده است :
دختر موشرابی روایت دختران این سرزمین است در کوچه پس کوچه های تاریک و روشن تاریخ این ملک ! دخترانی که گاه پرچمدار بودند و گاه قربانی ساده اندیشی ها و فریب خوردن ها ! روایت ، روایت خیانت هاست و تجاوزها ! قصه ، قصه پاکی شیرین هاست و غیرت فرهادها ! حکایت خروش لیلی هاست در کشاکش نبرد مجنون ها ، حماسه رستم ها و سوگ تهمینه ها !
حرف ، حرف رجزخوانی منصور حلاج است بر سر دار ! رقص خون سیاوش است در میانه میدان مکر سودابه ها ! اگر دشنه خیانت شغادها کم نخورده ایم ؛ ولی برق غیرت آرش ها را هم کم ندیده ایم !
بخشی از کتاب را مطالعه بفرمایید :
دختر قجری :
شاه که از مستراح آمد بیرون ، رنگش پریده بود ! سرد و بی روح همچون رنگ سروصورت میت . حتی نای گره زدن نخ تنبانش را هم نداشت . با دست تنبانش را گرفت تا نیفتد و خود را به تخت رساند . نمره مرتبه هایی که شاه از صبح علی الطلوع به مستراح رفته ، از دست پیشکار هم دررفته ! هر بار که می رود ، بیشتر طول می کشد و بیرون که می آید ، رنگش بیشتر پریده .
دفعات قبل چند لیچار نثار آشپزباشی کرد و روی تخت دراز می کشید . هنوز آرام نگرفته به خودش می پیچد و راهی مستراح می شد . این بار علاوه بر ناسزا ، گفت : آن سگ مصب اگر زبان باز نمی کند بگوید چه ریخته در طعاممان ، ببرید گردنش را بزنید ، شاید خونش ریخته شود ، افاقه کند !
جدول اطلاعات | مقادیر |
---|---|
موضوع | داستان های فارسی |
مولف | محمد حسین زاده |
انتشارات | کتابستان معرفت |
تعداد صفحات | 226 |
شابک | 978-622-6837-82-8 |
وزن | 183 |
شماره کتاب شناسی ملی : | 7557645 |
جلد | نرم |
قطع | رقعی |