
کشتی پهلو گرفته

قله دنیا جلد اول

کتاب مجموعه داستان سری که درد می کند اثر سید مهدی شجاعی متشکل از هشت داستان است که داستان های این مجموعه هر کدام حال و هوای خودش را دارد و نویسنده امید دارد که داستان ها به جای ارتباط با یکدیگر بتوانند با مخاطب رابطه برقرار کنند .
Size | XS | S | M | L |
---|---|---|---|---|
Euro | 32/34 | 36 | 38 | 40 |
USA | 0/2 | 4 | 6 | 8 |
Bust(in) | 31-32 | 33 | 34 | 36 |
Bust(cm) | 80.5-82.5 | 84.5 | 87 | 92 |
Waist(in) | 24-25 | 26 | 27 | 29 |
Waist(cm) | 62.5-64.5 | 66.5 | 69 | 74 |
Hips(in) | 34-35 | 36 | 37 | 39 |
Hips(cm) | 87.5-89.5 | 91.5 | 94 | 99 |
With your arms relaxed at your sides, measure around the fullest part of your chest.
Measure around the narrowest part of your natural waist, generally around the belly button. To ensure a comfortable fit, keep one finger between the measuring tape and your body.
کتاب مجموعه داستان سری که درد می کند به قلم سید مهدی شجاعی است که دارای هشت داستان با عنوان های زیر است :
لوطی گری ، حلقه مفقوده ، نیازمند آبرومند ، سری که درد می کند ، جام جهان بین ، قصه و قس ، دست کج زبان راست و آخر مرام که هر کدام از داستان ها با دیگری ارتباط ندارد و بیشتر سعی شده است تا داستان ها با مخاطب ها ارتباط برقرار کند .
در داستان دست کج زبان راست می خوانید :
با مدرک دیپلم به عنوان یک کارمند ساده در اداره استخدام شدم .همان روز اول رفتم سراغ رییس و بدون هیچ صغری و کبری و مقدمه ای گفتم : آقای رئیس ! اگر یک وقت نیاز به دزدی و سرقت داشتید من در خدمتم . کاری است که بلاخره کم و بیش از من بر می آید .
آقای ریئس با خنده یا شاید هم پوزخند گفت : خب ! دیگر چه هنری داری ؟
گفتم : هیچ
پرسید : قبلا چه کار می کردی ؟
گفتم : دزدی !
پرسید : پس چرا به استخدام دولت در آمدی ؟
گفتم : دزدی !
گفت : از صفات خوبت بگو !
گفتم : دزدی !
و یادم آمد اضافه کنم که : ضمنا تنهاخوری در مرامم نیست . با خیانت میانه ای ندارم . از دروغ متنفرم و معتقدم که دزد بی مرام به لعنت خدا نمی ارزد .
به خاطر گفتن این حرف ها از همه همکارانم شماتت شنیدم . توهین و تمسخر و سرزنش کمترین عکس العمل هایی بود که دوستانم از خودشان نشان دادند . پیش بینی همه همکاران بدون استثنا حکم اخراجم را فردای آن روز پیش از ورود به اداره دریافت می کنم .
سه چهار روز گذشت و هیچ خبری از اخراج نشد . روز پنجم رئیس مرا به اتاقش احضار کرد ، همکاران از چشم انتظاری در آمدند و تا بر گردم ، پولی هم برای خرید خرما جمع کردند .
اما رئیس بر خلاف انتظار خودم و بقیه نه تنها حرفی از اخراج نزد که حسابی تحویلم گرفت و صداقتم را تشویق کرد و مدیریت دفترش را به من سپرد و گفت ...
مشخصات
لطفا ابتدا وارد شوید.
ورود به سیستمیک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتمهای محبوب ایجاد کنید.
ورود به سیستمیک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.
ورود به سیستم