

سایر تصاویر


سایر تصاویر
در بخشی از این کتاب آمده : «صبح بین ساعت شش و هفت بود که آن مکالمات پشت بیسیم را میشنیدیم ، فرماندهی ایشان را صدا کرد و گفت اتفاقی در محور کناری ما افتاده ، الان مسلحین از نقطهای میخواهند به این محور نفوذ کنند ، اگر آنجا سقوط کند محور ما هم آسیب میبیند . او با این که شناختی از آن زمین و آن منطقه و آن محور کنار دستی نداشت ، قبول کرد . شب قبلش میگفت : « متنفرم از این که توی زمینی که نمیشناسم عملیات کنم . » این بار را به دوش کشید به خاطر این که زحمات چند روز گذشته بچهها هدر نرود و خط شکسته نشود . آنجا نقطه مسئولیت او نبود .
چهار ، پنج نفری راه افتادند . شبانه رفتند برای شناسایی . صبح عملیات درگیر شدند . به روشنایی خورده بودیم . یک مقدار کار گره خورد . شش ، هفت صبح بود که حاج عمار شهید شد . نیروهای غیر ایرانی پشت بیسیم میگفتند « حاج عمار استشهد . » سریع از اتاق عملیات گفتیم « حاج عمار شهید نشده ، حالش خوبه ، فقط کمی جراحت داره . » گفتیم مجروح شده که شیرازه کار از هم نپاشد . این نیروها دو ، سه سال بود که با حاج عمار کار میکردند . نمیخواستیم نگرانی در دلشان ایجاد شود . پشت بی سیم گفتیم « فلانی ! نگو حاج عمار شهید شده ، نگذار همه نیروها متوجه شوند و روحیهشان را از دست بدهند . » از این طرف در اتاق عملیات غوغایی بود . یکی از دوستان از پشت میزش افتاد کف اتاق . از حال رفت . پاهایش را دراز کردیم . به هوشش آوردیم و آب قند دادیم بهش ، به فکر این بودیم چه کسی را جایگزین حاج عمار کنیم. کسی که جنگنده، خستگی ناپذیر، شجاع و مدیر باشد و با نیروها بجوشد. واقعا کسی را نداشتیم . حاج قاسم بعد از شهادت حاج عمار گفت «کمرم شکست . » دوستانی که جنازه عمار را دیده بودند میگفتند « مثل کسی بوده که روزها و شبهای متمادی عملیات کرده و حالا از فرط خستگی خیلی راحت خوابش برده . »
جدول اطلاعات | مقادیر |
---|---|
موضوع | سرگذشت نامه شهید مدافع حرم زندگینامه شهید محمدخانی |
مولف | محمدعلی جعفری |
انتشارات | روایت فتح |
تعداد صفحات | 446 |
شابک | 9786003300828 |
وزن | 330 گرم |
شماره کتاب شناسی ملی | 4633761 |