
بامرام

شلوپی

داستان دلدادگی یک
است که در
زندگی میکند . نویسندگی
Size | XS | S | M | L |
---|---|---|---|---|
Euro | 32/34 | 36 | 38 | 40 |
USA | 0/2 | 4 | 6 | 8 |
Bust(in) | 31-32 | 33 | 34 | 36 |
Bust(cm) | 80.5-82.5 | 84.5 | 87 | 92 |
Waist(in) | 24-25 | 26 | 27 | 29 |
Waist(cm) | 62.5-64.5 | 66.5 | 69 | 74 |
Hips(in) | 34-35 | 36 | 37 | 39 |
Hips(cm) | 87.5-89.5 | 91.5 | 94 | 99 |
With your arms relaxed at your sides, measure around the fullest part of your chest.
Measure around the narrowest part of your natural waist, generally around the belly button. To ensure a comfortable fit, keep one finger between the measuring tape and your body.
کتاب قدیس ، رمانی از ابراهیم حسنبیگی که با نگاهی تاریخی به حدود 5 سال حکومت و خلافت علی بن ابیطالب می پردازد . رمان در قالب داستان ماجراهای آشنایی و گرایشهای کشیشی ساکن مسکو (روسیه) به شخصیت حضرت علی ( ع ) است که علاقهمند به جمع کردن نسخ خطی است . در این داستان پای افراد مشهوری چون جورج جرداق هم باز میشود . در این رمان از منابعی چون نهج البلاغه بهره برده شده است .
در قسمت اول کتاب می خوانید :
سالن کلیسا که خالی شد ، کشیش فرصت یافت تا با دقت بیشتری به مرد غریبه نگاه کند . مرد حدود 30 سال داشت . لباس مندرسی پوشیده بود .غریبه در زیر نگاه پرسشگر کشیش ، با قدم های آهسته جلو آمد . نگاه کشیش از چهره مضطرب مرد به کیف سیاه چرمی دوخته شد که غریبه آن را مانند کودکی خردسال به سینه ش فشرده بود . وقتی مقابل کشیش رسید ایستاد و پرسید " شما ... شما پدر میخائیل ایوانف هستید ؟ "
کشیش تبسمی کرد و پاسخ داد : " بله پسرم ! من میخائیل ایوانف هستم ، با من کاری داشتید ؟ "
کشیش اما هنوز با تردید و ابهام به او نگاه می کرد . غریبه با نگاهش به کیف اشاره کرد و گفت : " من یک کتاب قدیمی دارم ، خیلی قدیمی ... "
این بار نوبت کشیش بود که نفیس بلندی بکشد ، پس او فروشنده ی یک نسخه ی قدیمی بود . اما کشیش آن قدر تجربه داشت که تا غریبه ها را نیازموده خود را خریدار نسخه ی خطی معرفی نکند . گفت : " آیا شما نباید به یک خریدار کتاب های قدیمی مراجعه می کردید ؟ این جا کلیسات پسرم . "
غریبه گفت : " به من گفته اند شما خریدار کتاب های خطی نفیس هستید . کتاب من یک کتاب استثنایی است . "
کشیش به چهره ی غریبه با دقت بیشتری نگاه کرد ، او را یک کتاب فروش حرفه ای نسخه خطی ندید . از آن دست اقلیت هایی به نظر می رسید که پس از فروپاشی شوروی ، دفنیه هایشان را از زیر خاک بیرون می آوردند و در ازای مبلغ ناچیزی ، آنها را حراج می کردند . پرسید : " پسرم ! چه کسی گفته است من خریدار کتاب های خطی هستم ؟ گمان می کنم راه را اشتباه آمده اید . "
ادامه کتاب را خود مطالعه کنید تا لذت دانستن تاریخی جذاب را از دست ندهید .
مشخصات
لطفا ابتدا وارد شوید.
ورود به سیستمیک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتمهای محبوب ایجاد کنید.
ورود به سیستمیک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.
ورود به سیستم