

سایر تصاویر


سایر تصاویر
کتاب مسافر کربلا زندگینامه شهید علیرضا کریمی است که در آخرین دیدار به مادرش چنین میگوید: « میروم و تا راه کربلا بازنگردد برنمیگردم . » در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا میشود پیکر مطهرش به میهن بازمیگردد .
کتاب حاضر ، شرح زندگی نوجوانی است که امام راحل الگوی او قرار گرفت . علیرضای این کتاب ، یکی از کسانی است که ره صدساله عارفان را یک شبه طی کرد و خود چراغی شد برای آیندگان .
جمعی از دوستان و همرزمان ، برادران و مادر این شهید ، خاطراتی از وی نقل کرده اند که در این کتاب به رشته تحریر درآمده است . در پایان کتاب نیز تعدادی عکس از شهید و برخی دوستان و همرزمان و مادرش آورده شده است .
شهید علیرضا کریمی ، در سن ۱۷ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل شده است .
در زیر مختصری از زندگی این شهید را می خوانید :
بیست و دوم شهریور سال چهلوپنج ، مقارن با ایام ماه مبارک رمضان در محله سیچان در اصفهان به دنیا آمد . پزشکان گفته بودند که به خاطر بیماری شدید این مادر ، بعید است بچه زنده بماند . اما خدا خواست که او بماند .
چهار سال از عمرش گذشت اما این پسر به قدری مریض و ضعیف است که تاکنون به جز شیر و دارو چیز دیگری نخورده . وقتی هم پزشک او را معالجه کرد گفت : به خاطر مصرف زیاد دارو ، کبد بچه از بین رفته و امیدی به زنده ماندنش نیست .
روز بعد سیدی سبزپوش به مغازه پدر مراجعه کرد و بیمقدمه گفت :
مش باقر ! کار خوبی کردی که علیرضا را نذر آقا ابوالفضل(ع) کرد ی !! همین امروز سفره اباالفضل (ع) را پهن کن و به مردم غذا بده . سه مجلس روضه هم برای حضرت در حرمش نذر کردهای که من انجام میدهم . بعد هم اسکناسی را به پدر میدهد برای برکت کاسبی !
آن روز ، بچه به طرز معجزهآسایی شفا مییابد . هر روز هم بزرگتر میشود و قویتر ، تا این که سالها بعد قهرمان ورزشهای رزمی میشود .
علیرضا به نماز اول وقت و جماعت بسیار اهمیت میداد . حتی در دوران دبستان ، صبحها با مادر به مسجد میرفت .
در ایام پیروزی انقلاب ، با این که سن کمی داشت اما حماسه آفرید .
سال اول جنگ، دوم راهنمایی بود . همان سال فعالیت فرهنگی را در مسجد محل آغاز کرد. برگزاری اردو برای بچههای دبستانی، تبلیغات، کلاسهای قرآنی و احکام و ...
مثل خیلی از نوجوانان آن دوران تاریخ تولد شناسنامهاش را تغییر داد تا توانست به جبهه اعزام شود. همرزمانش حماسه او را در تپههای صلواتآباد کردستان به یاد دارند.
در عملیات محرم در حالی که شجاعانه در مقابل پاتک دشمن مقاومت میکرد از ناحیه سر و دست و پا مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت.
وقتی برای آخرین بار راهی جبهه میشد، در پاسخ مادرش که پرسید: کی برمیگردی؟ جواب داد: هر وقت که راه کربلا باز شد!
در فروردین ماه سال شصت و دو برای شرکت در عملیات والفجر یک ، راهی فکه شد .
علی آن قدر شجاعت و مدیریت داشت که مسئول یکی از دستههای گروهان اباالفضل (ع) بود . در جریان حمله نیروهای اسلام ، مورد اصابت گلوله تیربار دشمن قرار گرفت و هر دو پایش را تقدیم نمود ، اما شجاعانه مقاومت کرد و سرانجام مظلومانه به شهادت رسید .
شانزده سالش تمام شده بود که پر کشید : شانزده سال بعد هم برگشت . درست همان روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم کربلا میشد !
جدول اطلاعات | مقادیر |
---|---|
موضوع | زندگینامه و خاطرات شهید علیرضا کریمی |
مولف | گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی |
انتشارات | شهید ابراهیم هادی |
تعداد صفحات | 92 |
شابک | 9786009391721 |
وزن | 100 گرم |
جلد | شومیز |
شماره کتاب شناسی ملی | 3238513 |
قطع | پالتویی |